حس میکنم دارم افسرده میشم. از کلی شلوغی و خوش گذرونی و مشغله، اومدم خونمون... تنها ام. کاری ندارم ک انجام بدم و روزهارو همینجوری مسخره طور میگذرونم...
تمایلی برای ارتباط برقرار کردن با عادمهای دیگ ندارم و معاشرت کردن خ داره برام سخت میشه... و عجیب تر از همه، منی ک صبحا دیرتر از ساعت ۹ نمیتونستم بیدار شم حتی اگ ۴ صب خابیده بودم، الان تا ۴ و ۵ میخابم و ۱۲ بیدار میشم! جوری ک خود مامان هم نگرانه...
اگی ترم بالا تر بودم... اگ تجربه بالینی بیشتری داشتم، قطعا خونه نمیموندم و ترجیح میدادم بیمارستان باشم تا بیکار توی خونه!